پیوسته بگذشته قسمت شصت و چهارم :
روزی مرد ی روحانی مانند ی با محاسن سفید و ریش انبوه اش درحالیکه ظاهرأ دوره ای بازنشسته گی با نعائیم و ثروت های لایتناهی را میگذراند به دیدار یکی از یاران گرمآبه و گلستان اش رفت و درحالیکه سخنانش را با یاد های شرینی از دوران جهاد و غنیمت ها چرب میساخت از جفای روزگار و از رفقای نیمه راه یاد میکرد و در همان محفل نیز بصورت کنایه آمیز از پراگنده گی یاران جهاد و مقاؤمت سخن گفت و در خطاب به مردی که در کنجی از کاخ مرمرین مانند خود ش با محاسن بلند و ریش انبوهیش دست میزد پرسید : حضرت استاد ! آیا به نظر شما این سکولارهای لامذهب!! که لاشخوار های معرکه اند در مقابل ملت توفنده و مجاهد ی که دو امپراطوری را به زانو در آورده اند چه میتوانند بکنند ؟ چرا مجاهدین را که از ناموس مردم با خون و مال شان دفاع کرده اند از نظر دور میاندازند ؟
ظاهرأ اشاره این فرمانده سابق مجاهدین به تکنوکراتها ی بوده که از بدو تولد و ظهور دولت مافیائی کنونی تا به اکنون بربدنه دولتهای موسوم به دولت مؤقت – انتقالی و انتخابی مانند موم چسپیده اند و صاحبان قصر ها وویلاهای گشتند .
این رهبر سابق جهاد علیه روسهای متجاوز و مالک صد ها میلیون دالر سرمایه منقول و جایداد های غیر منقول که بنام جهاد و مقاؤمت به شیوه صد در صد اسلامی و «چشک حلال!! » بدست آورده است در برابر مهمان اش با صدای سنگین و سهمگینی گفت : نگران نباش ! ازین دشمنان خدا و دین که از چند صد نفر تجاؤز نه میکنند ، کاری ساخته نیست !! ما متوجه این ملحدین و مرتدین هستیم که بسیار زود به جزای اعمال شان خواهند رسید !
اما دیری نگذشت که دریک صبح آفتابی گروهی ازوِلگردان و معتادانی که تفاله های نظام مافیائی کنونی اند درزیارت شاه دوشمشیرهء شهر کابل جمع شده و دربدل اندک دیناری گروهی که از همین مرغ دزان و قاتلان را مأمورساخته بودند تا در غیاب سران و رهبران دولت موسوم به وحدت ملی افغانستان که مشغول طواف کاخ سفید بودند برای نیروهای پشت پرده یا رجال الغیب قدرت اصلی در افغانستان نشان دهد که « ما هستیم »
و نباید هیچکسی جرئت کنند تا ما را از صحنه تقسیم غنیمت ها خارج سازند ، کسی ازتبار بی گناهانی را باید ذبح شرعی مینمودند در راستای چنین مأموریت خونین بوده که ولگردان و لاشخواران زیارتگاه شاه دوشمشیره و معتادان چوک کابل یک بانوی محجبه ای مسلمانی را با دردناک ترین شیوه به قتل رساندند و سرانجام نیز به آتش زدند .
از سخنان پدر پیر شهیده فرخنده معلوم گردید که یک بی گناهی باید قربانی می گردید ، چنانچه وی در آخرین بخشی از سخنانش پس از آنکه از داستان فشار روانی بر خود از سوی فرمانده پولیس کابل پرده بر میدارد با صراحت بیان میدارد که : فکرمیکنم به جایی فرخنده هر خانم و دختری که در آنجا می آمد این پلان بوده !!باید این عمل آنجا بر سرش انجام می شد یعنی فرخنده مورد بحث نبوده ، هر خانم و دختری که این جا می آمد ..برای ازینکه در شهر کابل یک تشنج رونما شود ، یک ازدحام پیدا شود ، اشخاص مغرض و اشخاص موقع طلب از همین موضع استفاده کنند ، تنها فرخنده مطرح نبوده ……..
ادامه دارد
روزی مرد ی روحانی مانند ی با محاسن سفید و ریش انبوه اش درحالیکه ظاهرأ دوره ای بازنشسته گی با نعائیم و ثروت های لایتناهی را میگذراند به دیدار یکی از یاران گرمآبه و گلستان اش رفت و درحالیکه سخنانش را با یاد های شرینی از دوران جهاد و غنیمت ها چرب میساخت از جفای روزگار و از رفقای نیمه راه یاد میکرد و در همان محفل نیز بصورت کنایه آمیز از پراگنده گی یاران جهاد و مقاؤمت سخن گفت و در خطاب به مردی که در کنجی از کاخ مرمرین مانند خود ش با محاسن بلند و ریش انبوهیش دست میزد پرسید : حضرت استاد ! آیا به نظر شما این سکولارهای لامذهب!! که لاشخوار های معرکه اند در مقابل ملت توفنده و مجاهد ی که دو امپراطوری را به زانو در آورده اند چه میتوانند بکنند ؟ چرا مجاهدین را که از ناموس مردم با خون و مال شان دفاع کرده اند از نظر دور میاندازند ؟
ظاهرأ اشاره این فرمانده سابق مجاهدین به تکنوکراتها ی بوده که از بدو تولد و ظهور دولت مافیائی کنونی تا به اکنون بربدنه دولتهای موسوم به دولت مؤقت – انتقالی و انتخابی مانند موم چسپیده اند و صاحبان قصر ها وویلاهای گشتند .
این رهبر سابق جهاد علیه روسهای متجاوز و مالک صد ها میلیون دالر سرمایه منقول و جایداد های غیر منقول که بنام جهاد و مقاؤمت به شیوه صد در صد اسلامی و «چشک حلال!! » بدست آورده است در برابر مهمان اش با صدای سنگین و سهمگینی گفت : نگران نباش ! ازین دشمنان خدا و دین که از چند صد نفر تجاؤز نه میکنند ، کاری ساخته نیست !! ما متوجه این ملحدین و مرتدین هستیم که بسیار زود به جزای اعمال شان خواهند رسید !
اما دیری نگذشت که دریک صبح آفتابی گروهی ازوِلگردان و معتادانی که تفاله های نظام مافیائی کنونی اند درزیارت شاه دوشمشیرهء شهر کابل جمع شده و دربدل اندک دیناری گروهی که از همین مرغ دزان و قاتلان را مأمورساخته بودند تا در غیاب سران و رهبران دولت موسوم به وحدت ملی افغانستان که مشغول طواف کاخ سفید بودند برای نیروهای پشت پرده یا رجال الغیب قدرت اصلی در افغانستان نشان دهد که « ما هستیم »
و نباید هیچکسی جرئت کنند تا ما را از صحنه تقسیم غنیمت ها خارج سازند ، کسی ازتبار بی گناهانی را باید ذبح شرعی مینمودند در راستای چنین مأموریت خونین بوده که ولگردان و لاشخواران زیارتگاه شاه دوشمشیره و معتادان چوک کابل یک بانوی محجبه ای مسلمانی را با دردناک ترین شیوه به قتل رساندند و سرانجام نیز به آتش زدند .
از سخنان پدر پیر شهیده فرخنده معلوم گردید که یک بی گناهی باید قربانی می گردید ، چنانچه وی در آخرین بخشی از سخنانش پس از آنکه از داستان فشار روانی بر خود از سوی فرمانده پولیس کابل پرده بر میدارد با صراحت بیان میدارد که : فکرمیکنم به جایی فرخنده هر خانم و دختری که در آنجا می آمد این پلان بوده !!باید این عمل آنجا بر سرش انجام می شد یعنی فرخنده مورد بحث نبوده ، هر خانم و دختری که این جا می آمد ..برای ازینکه در شهر کابل یک تشنج رونما شود ، یک ازدحام پیدا شود ، اشخاص مغرض و اشخاص موقع طلب از همین موضع استفاده کنند ، تنها فرخنده مطرح نبوده ……..
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر