بعد از رحلت جانگداز پيامبر اسلام (ص) ديگر چيزی به عنوان وحی برای كسی از آسمان نازل نشد و رابطهٔ زمين و آسمان بر
ازجانب هم تنها منبعی كه در صحت و قطعيت آن ترديدی نبود منحصر به همين كتاب (قرآن) بود، همان كتابی كه خداوند راجع به ان برمود ؛( دالك الكتاب لاريب فيه هدی للمتقين) اين ايه شريفه يكی از شعارهای آن كتاب است. غيراز اين كتاب میشد به همه چيز شك و ترديد داشت.
حتي سنت كه عبارت از قول و فعل و تقرير رسول گرامی است، هم وثاقت و قاطعيت كتاب را نداشت؛ چرا كه در طول دورهه هاي بعد از حيات پيامبر آنقدر بر او افزودند، به حدی كه مسلمانان از نوشتن آن برای مدتی طولاني منع كردند و هم اكنون متأسفانه احاديث ساختگی كه بنام اسرائیليات مشهور است كام مسلمانان را بسی تلخ ساخته است و متانت و ابهت و وثاقت و حقانيت دين و قرآن را كه حقيقت ذاتی و فطری و قطعی مسلمانان میباشد سخت مخدوش ساخته است.
بلكه با قوت میتوان گفت كه كمترين احاديث از آن فربه ترينهای آن ها فقد قابل استناد است، آن هم بشرطی كه با قرآن وعقول بشری و شأن رسالت و دينداری و كتاب وحيانی خدا قابل تطبيق باشد؛ حتی متأسفانه از تقرير وفعل رسالت هم عملكرد يكدستی در اختیار مسلمانان وجود ندارد.
حسب اصطلاح برای هميشه بريده گرديد.
و در تاريخ شهادتها و ولادتهای بارزترين رجال دين اتفاق نظر وجود ندارد.
بنا بر اين، بعد از قطعيت قرآن و احاديث نسبتاً مؤثق، ناچار خواهيم بود تا به تاريخ مراجعه نماييم؛ تاريخیكه هم احتمال صدق دارد و هم احتمال كذب يعني ميشه درست باشد وميشه نادرست وممكن است قسمتي از ان تحريف شده وقسمتي هم معكوس نوشته شده باشد تاريخيكه هميشه به دست كاتبان درگاه هاي سياسي وسلطنتي مطابق سياست انان رقم ميخورده است اين تاريخ نه همانند قرآن قطعی الصدر است كه به ان هرگز شك نكرد و نه هم همانند حديث ظنی الصدوراست كه به آن بيشتر باوركرد، يعنی ظن قوی هم به درستي آن وجود ندارد.
با توجه به آن كه امروز با اين همه وسايل ظبط و ثبت وكتابت حتی نمیشود وقايع وكشته هاي جنگ اول و دوم جهانی را با قوت و يكدست قبول كرد، حتی به حوادث گذشته سياسی پنجاه سال قبل كشور خود هم كسی نمیتواند باور داشته باشد.
حالا چگونه میشود تا با حوادث يكهزار و چهار و صد و سی و هفت سال قبل رخدادهای جنگ و صلح و روابط سياسی دولتها خانوادهها اقوام و مليتها را با هم يكدست و منسجم ساخت.
با توجه به اين كه هيچ آيه و حديثی بعد از رحلت پيامبر اسلام ديگر در دست نمیباشد.
از جانبی هزاران نوع حكومتهای دينی، نيمه دينی ، بی دينی ، قومی و اجنبی در مناطق مربوط به جغرافيای اسلام تحقق يافته است و هر كدام ساز خود را در رابطه با دين و دين داران نواخته اند وفرهنگ اسلام با رفتن به مناطق دور ونزديك جهان رنگ ولعاب عقايد ورسومات وخرافات انها را نيز گرفته است .
در رابطه با خانوادهٔ پيامبر و ياران و دوستان شخصيتی همانند رسول اكرم(ص) كه مورد توجه وحی الهی و نظر جهانيان قرار داشته اند نمیشود بی تفاوت بود.
بعد از نبی اسلام آيهٔ و حديثی هم صادر نشده است كه آنها چگونه با همديگر زيسته اند.
نتيجتاً چيزیكه از لابلاي تاريخ به آن دست پيدا میكنيم اينست كه، تا زمان خليفه سوم و چهارم پيامبر اسلام، اوضاع مدينه اسلامی و كشورهای اسلامی آرام و رو به پيشرفت بوده است و تاريخ هيچگونه جنگ مسلحانه و كشمكشی را بين خلفای پيامبر به استثناء هجوم انقلابيون مصري به خانه حضرت عثمان به تصوير نكشيده است.
بعد از فوت نبی اسلام انواع حكومتهای سياسی متناسب با اوضاع شرايط و زمان توسط همان مسلمانانی كه در مكتب پيامبر تربيت شده بودند شكل گرفته است، اين حكومتها گاهی با شورا، گاهی با فيصلهٔ حل وعقد و گاهی با تعيین و انتخاب سران موجود زمام امر را به دست گرفتهاند و همچنان همانند حاكمان امروز به دست دشمنان خويش كشته و يا عزل و يا شهيد شدهاند.
و نه تنها تاريخ آن زمان جنگ مسلحانه را بين (علی) "عليه السلام" و ديگر خلفاء پيامبر نشان نمیدهد؛ بلكه از روابط حسنه و رفت و آمد به خانههای همديگر و ازدواجهای فاميلی و سهم گيری در جنگها مقابل دشمن واحد خبر میدهد و از همكاری مستقيم (علی) "عليه السلام" با حكومتهای (ابابكر الصديق و عمر فاروق و عثمان خليفه پيامبر اسلام) پرده بر میدارد و نيز از روابط خوب شان خبر میدهد و در اين رابطه از كلام (عمر فاروق خليفه اسلام) كه هميشه ميگفت: (لولا علی لهلك عمر) اظهر من الشمس است استفاده و اين كه حسنين دو فرزند (علی) "عليه السلام" برای مقابله و جلوگيری از هجوم انقلابيون مصر به خانه (حضرت عثمان) فرستاده شدند؛ گواه روشن و تاريخی در همكاری ميان آنها است.
از ان جایی كه از داشتن آيه و حديث در اين رابطه دست ما كوتاه هست وائمه دوازدگانه شيعه هم هيچ گونه جنگ ونزاع بنيان كني را ميان انها ذكر نكرده اند ، به اتفاق مؤريخين در اين رابطه بسنده میكنيم و جنگ(علی و عمر) را كذب محض دانسته و آن را توطئه حاكمان در طول تاريخ میپنداريم كه مسلمانان تا كنون از اين بابت خسارات فراونی را به تحريك و دسيسهٔ دشمنان دين متحمل شده اند.
حوادث وقضايای جهان اسلام كه امروز منجر به آوارگی ميليونها نفر از كشورهای اسلامی شده است و ميليونها نفر كشته و زخمی را روی دست مسلمانان گذاشته و شهرهای آباد اسلامی را به اشغال دشمنان دين دراورده وانها را به ويرانه تبديل ساخته است را میتوانيم به جنگهای صليبی، عثمانی، صفوی وعرب وعجم ازمنه قديم به خوبی پيوند دهيم.
منتظر بمانيد
۱ نظر:
آقای مصباح سعی داشته تا در لفافه نظریات رافضی را اشاعه و یا در حداقل آن به شک و تردید «راه پویان» راه توحید بیافزاید.
از شورشیان و فریبخوردگان ابن سبع یهودی، انقلابیون مصری نامبرده می شود تا غیر مردمی بودن خلافت حضرت عثمان را نشان دهد.
ایجاد شک و تردید در جمع آوری احادیث؛ و ارج نگذاشتن به زحمات علمای قرن اول تا سوم هجری!
اصلاً در نظریات آقای مصباح تذکری نشده که حدیث نیز وحی الهی میباشد به جملات محمد ص.
به الله پناه می برم از گمان بد، اما نوع بیان این فرد، حالت تقیه را نشان می دهد.
ارسال یک نظر