نویسنده: پوهنیارسهیلا عرفانی استاد پوهنځی ژورنالیزم
چکیده
جدا از تأثیرات مفید وتحولاتی که یک فنآوری جدید بر زندگی بشر میگذارد، برخی آثارمنفی و عواقب مخرب نیز، در پی ورود تکنولوژی دامن گیر جامعه میشود که ممکن این آثار و عواقب منفی از کارآیی آن بیشتر باشد. کریستین نیستروم، استاد دانشگاه نیویورک معتقداست باید به جای آنکه بپرسیم صنعت چه چیزی به ما میدهد باید پرسید صنعت جدید چه چیز از ما میستاند؟ شاید اگر بگوییم امروزه همه کشورها درمعرض هجوم امواج سیلابگون رسانههای جمعی قرارگرفتهاند و درحال دست و پازدن در این سیلابند سخن گزافی نگفته باشیم. آمارهای به دست آمده ازگوشه وکنار جهان شاهدی برحق بر این مدعاست.
ازآثار پژوهشی دانشمندان چنین برمیآید که رسانههایی چون تلویزیون، قدرت تمرکز را درانسانها کاهش داده، به طوری که عاجز از خواندن یک مطلب بوده و به دلیل عدم توانایی درک پیام نهفته درآن و ناتوانی درتحلیل واستنتاج عبارات، حوصله مطالعه را به مرور ازدست داده ومآلاً قدرت قرائت وکتابخوانی را ازدست میدهند و جالب اینکه اولین قربانی نظام تکنولوژی، کشور امریکاست. براساس آمار منتشره ازسوی کنگره آمریکا درسال 1984 ، 40 درصداز جوانان هفده سال و 44 درصد از بزرگسالان آن سرزمین کسانیاند که با داشتن تحصیلات متوسطه، قدرت فهم و درک یک کلام مکتوب را ندارند.(طباطبایی؛1384 :11)
بابررسی چنین آماری در زمینه تأثیرات رسانهها درهر جامعهیی خطرات استفاده از صنعت و تکنولوژی به اثبات میرسد که این خطرات زیانبار جبرانناپذیر است چرا که ارزشهای انسانی، باورها واعتقادات، نظام اخلاقی و نظام تفکر و شکل گیری اندیشه، شعور اجتماعی و فرهنگ و هنر به نازلترین حد خود تنزل کرده، ارتباطات عاطفی و اجتماعی به انزواهای فردی گراییده و نتیجه آن نیز جز سقوط فرهنگ وفروپاشی اجتماع چیز دیگر نخواهد بود، کما اینکه درحال حاضر این سقوط فرهنگی را درکشورهایی که سالها قبل از ما تکنولوژی را باتمام وجود پذیرا شدهاند شاهدیم.
مقدمه
افغانستان کشوری است که پس از سه دهه جنگ و ویرانی، فقر و مهاجرتهای اجباری و سیاست بازیهای داخلی و خارجی، اینک درفضایی دموکراسیگونه با آزادی بیان بیحد و حصر- که شاید درجهان ومنطقه نظیر نداشته باشد- حضور بیسابقهء رسانهها را شاهد است. رسانههایی که بدون پشت سرگذاشتن دوران تکامل تاریخی به یکباره با امواجی از تبلیغات سیاسی و تجاری سربرآوردهاند و بدون تحقیق درجامعه و درک نیازافراد و بهرهگیری از مشاوران روانشناس و جامعه شناسان دلسوز به پخش فرآوردههای ضد ونقیض میپردازند. دراین میان بیشترینه مخاطبان رسانهها را زنان وکودکانی تشکیل میدهد که زمان بیشتری برای ارتباط با رسانهها دراختیار دارند. با توجه به نقش غیرقابل انکار زنان درخانه و خانواده و جایگاه مقدس مادری از سویی و سرکوب شخصیت زن افغان درطول تاریخ بخصوص تاریخ سیاه طالبانی از سوی دیگر، تأثیر رسانهها روی این قشر میتواند برمهمترین رکن اجتماع که همان خانواده قلمداد میشود، تأثیرات درخورتوجهی داشته باشد.
کلید واژهها
رسانه، وسایل ارتباط جمعی، تکنوپولی.
تحلیل محتوای رسانهها درجامعه
درهرحال فرآوردههای رسانهیی در داخل افغانستان به نشریات چاپی و رسانههای شنیداری و دیداری برمیگردد. ما بدون گذراندن عصر روزنامهخوانی به عصر اینترنت قدم گذاشتهایم و در قرن حاضر کمتر کسی را میتوان یافت که برای رفع نیازاطلاعاتی خود به روزنامههای چاپی روی آورد چراکه به وسیله اینترنت هر نوع نیاز به اطلاعات را میتوان برآورده ساخت. از سوی دیگربه دلیل فقر آموزشی در کشور، آنچنان که باید مطالعه نشریات چاپی نهادینه نشده است. چالش دیگر فراروی نشریات چاپی وابستگی بیشتر آنها به احزاب وجناحهای سیاسی است که هریک درپی سیاست بازیهای خویشند.
رسانهء دیگری که در هر زمان و مکان دردسترس همگان قراردارد رادیو است، تنوع رادیوها درامواج فضا، سهولت دسترسی به آنها، پوشش نشراتی وسیع و مشغولیت تنها یک عضو حسی مخاطب – گوش – دربهرهگیری ازآن، از ویژگیهای بارز این نوع رسانه است. بنابراین افراد بدون محدودیت زمانی و مکانی فرصت شنیدن پیامهای رادیویی را دارند.
جدای از برخی رادیوهای خصوصی که آنها نیز همچون نشریات چاپی به احزاب وتشکلات سیاسی وابستهاند و استراتژیهای خاص خود را دارند، سایر رادیوها، جز اندک برنامههایی درحصهء دینی، اجتماعی، فرهنگی و علمی فرصت شنوندگان را با برنامههای سرگرمی و موسیقی، آنهم موسیقیهای بیمحتوایی که گاه جز تکرار و ابتذال و زیر سؤال بردن هنر زیبای موسیقی پیامی دیگر نمیتواند داشته باشد، هدر میدهند، غافل از این که نیاز خانوادههای امروز افغان بسیار فراتر ازینهاست.
واما فرآورده های تلویزیونی افغانستان را میتوان در دو قالب بررسی نمود:
1. فرآوردههای فرهنگی اجتماعی داخلی
2. فرآوردههای وارداتی خارجی که اغلب شامل فلمها وسریالهای تلویزیونی میباشد.
تولیدات فرهنگی اجتماعی داخلی که شامل برنامههای دینی، سریالها و فلمهای تولیدی، برنامههای کارشناسی، صحت وسلامتی میباشد، بعضاً دارای تأثیرات عمیق بوده، گاه درجهت احیای فرهنگ وعنعنات افغانها، آگاهی از مقولههای دینی، اثبات مسایل خرافی و حفظ اخوت بین مذاهب به مخاطبان خود دانش و بینش لازم داده آنها را برای درک بهتر مفهوم دین آماده میسازد.
یادآوری این نکته نیز لازم است که با توجه به عدم دسترسی خانوادهها به امکانات بهداشتی، برنامههایی نظیر دبستان بوعلی، مطب و... درارتقای آگاهی صحی وبهداشتی، پیشگیری از بیماریهای جسمی و روحی، استفاده از گیاهان دارویی و خواص محصولات طبیعی و اطلاعات بهداشتی در مورد کودکان، برحق مؤثربوده و از برنامههای علمی و عملی در زندگی خانوادههای افغان میباشد.
با وجود امکانات بسیاراندک و تجارب ناکافی بازهم افغانستان درسالهای اخیر تولیدات سینمایی و مستندی داشته است که با تأکید بر فرهنگ و رسوم مردم افغانستان، واقعیات تلخ زندگی آنها را در داخل وخارج از مرزهای کشوربه نمایش میگذارد و حتی برخی ازآنها همچون " سه نقطه " و" اسامه " درجشنواره های بینالمللی افتخاراتی را از آن خود کردهاند.
باوجود برنامههایی خاص برای قشر زنان، همچون برنامه بانو، آریانا در نیمه روز و برنامههایی از این دست که مسایل اساسی زندگی زنان را بررسی نموده و با ارایه راهحل برای مشکلات زندگی، روابط زناشویی و خانوادگی، مشورت لازم را به آنان میدهد. برخی برنامهها نیز برای آگاهی حقوقی زنان و با شعار رفع هرگونه تبعیض وخشونت علیه زنان تخصیص داده میشود که باگرفتن فندهای کلان ازسوی مؤسسات تمویل کننده اندی موفق ومؤثربودهاند.
نکتهء دیگر این است که هرچند در دنیای امروز، صحبت از برابری حقوق زن و مرد است، نه تنها در رسانههای افغانستان، بلکه در بیشتر رسانههای دنیا، نقش زنان کمرنگتر از مردان است و همواره نقشهایی دست دوم و دور از واقعیت دارند. روشن است قابلیتها و تواناییهای زن و مرد کاملا یکسان نیست، بلکه تفاوتهای طبیعی در توانمندیها و راههای فعلیت بخشیدن به آنها و در نتیجه تفاوتهایی در ناحیهء حقوق و تکالیف میان زن و مرد وجود دارد.
بحث دیگر انعکاس شخصیت فردی و خصوصیات فردی زنان و ایجاد الگوهای مطلوب است، آیا زنان به رشد عاطفی، اخلاقی و عقلانی دست یافتهاند ؟ آیا از نظر شخصیتی، خود رهبرند یا دیگران برای آنها الگوی رفتاری ارائه میكنند ؟
« بندورا» میگوید: ما قادریم با مشاهده شخص دیگری كه در حال اجرای عملی است رفتار جدیدی را یاد بگیریم و بعدها آنچه را كه دیدهایم ، اجراكنیم .(محبی؛ باشگاه اندیشه)
بنابراین رسانهها درجهت الگوسازی برای مخاطبان نقش ارزندهیی دارند اما این الگوسازی نباید برای همه اقشار وطبقات یکسان باشد.
رسانهها عاملی مهم در تکوین اجتماعی و توصیف نقشهای مختلف افراد درجامعهاند و معرفی هر یک ازاین نقشها بهگونه اغراقآمیز و نادرست اجحاف در حق آنان است. این بیعدالتی را درتوصیف و ارائه نقشهای زنان به وضوح شاهدیم. در بسیاری نقشها زنان موفق در عرصههای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی، یا مجرد و یا بیوه هستند واین امر نشاندهندهء آن است که زن موفق نمیتواند همزمان دارای جایگاه خانوادگی باشد.
یکی از دستآوردهای دولت بعد از سقوط طالبان، حضور فعال زنان درعرصههای اجتماعی و کارهای رسانهیی است که با وجود برخی مشکلات اجتماعی، بازهم زنان در رسانهها اشتغال دارند و به طبع تأثیر پیامهای رسانهیی در برنامههایی که خود زنان آنرا تهیه وگویندگی کرده باشند برقشر همجنس خودشان بیشترخواهد بود. لیکن این نقشها همواره دست دوم، تزیینی و تبلیغی- تجاری است.
دستهبندی دیگر که همانا محصولات فرهنگی وارداتی رسانهیی میباشد، چالش بسیارمهمی است که فراروی رسانهها قراردارد و به دلیل کمبود تولیدات داخلی، رسانهها مجبور به پذیرش محصولات وارداتیاند و این کالاهای وارداتی تأثیرگذاری فوق العاده مهم وگاه مخرب، بر روان افراد به خصوص زنان و خانوادهها دارند.
هر چند امروزه رسانهها با فرآوردههای رسانهیی خود برمقولهء جهانیشدن تأکید میکنند و گفتگوی تمدنها ونزدیکی فرهنگها را موجب شدهاند، اما این امر دال بر تسلیمپذیری بیچون و چرای فرهنگ درمقابل تکنولوژی نیست. دغدغهیی که پستمن دارد و آن، فریاد فرهنگها و ارزشهای انسانی است که در چنگال پیچ و مهرهها و نرم و سختافزارها، به اسارت درآمدهاند. اینجاست که باید سنن وآداب، عقاید و افسانهها، سیاست ومقررات وحتی مذهب برای بقای خود وارد نزاع شده، به مقاومت دست یازند.(پستمن؛1381: 2)
درچنین مواردی که تکنولوژی حاکم بلا منازع میگردد، بطور حتم فرهنگ، باورها وارزشهای جامعه رو به افول میرود بنابراین حداقل، باید مؤلفههایی برای ورود تکنولوژی در نظر گرفت و از روند فروپاشی فرهنگ جلوگیری کرد.
محصولات وارداتی تلویزونهای افغانستان را فلمها و سریالهای ایرانی و فلمهای ترجمه شدهء هندی، ترکی وغربی تشکیل میدهد و دربسا موارد کاملاً متفاوت ازفرهنگ و جامعهء افغانستان است.
دراین بین فلمها و سریالهای ایرانی به دلیل تقریب اشتراکات دینی و فرهنگی و برخی محصولات ترکی که به تقویت اعتقادات و باورها میپردازند بر سایرکالاهای رسانهیی وارداتی رجحان دارد.
اما در مورد تولیدات ایرانی، باید گفت با وجود فرهنگ مردسالاری وعدم تثبیت جایگاه زنان درجامعه، برخی فلمهای ایرانی درجهت تبلیغ زنسالاری، مشاجرههای زوجین، عشق، ازدواج و سرانجام طلاق و زندگی تجملاتی، دید کاملا متفاوتی به زنان وخانوادههای افغان میدهد که به جای مسایلی ازاین دست میتوان بر اصل تفاهم، دوستی و حسن خلق در زندگی خانوادگی تأکید نمود. (bashgaheandishe.com)
برخی محصولات وارداتی از کشور ترکیه نیز با تقویت باورها، تأثیرات عمیق اعتقادی بر روان زنان و خانوادهها داشته و با این فرمول که هرچه دراین جهان کشت کنی همان را درو خواهی کرد، تاحدی نگرشهای انسانی را دگرگون میسازد، اما در سایر موارد تولیدات ترکی پیامدی جز ترویج فحشا و پاشاندن نظام خانواده نخواهد داشت. بعضی از فرآوردههای وارداتی رسانهیی نیز از کشور هندوستان است که در آنها شخصیتها به دور از واقعیت عمل میکنند با داستان و سناریویی واحد.
درافغانستان که امروز کوشش میشود از رفع خشونت علیه زنان سخن گفته شود و سرمایههای هنگفتی صرف تبلیغ وتوجیه آن میشود، دربرخی سریالهای هندی و ترکی، خشونت زن علیه زن تبلیغ میشود واین عملی کاملا متناقض با راهبردهای ملی و بینالمللی است.
بنابراین نمیتوان تأثیرات ژرف پیامهای رسانهیی را بر این قشر نادیده گرفت و به قول الیور ارونسون روانشناس اجتماعی زنان در جامعه تسلیمتراز مردانند و در مورد مسایل کمتر دچار شک و تردید میشوند. بنابراین متقاعدشدن آنها نسبت به مردان آسانتر است. زنان بیشتر برای تسلیم وتمکین پاداش میگیرند تا برای ابراز وجود. هرچند این نتیجهگیری ممکن است اغراقآمیز باشد و از اذهان برتری گرایانه برآمده باشد.(ارونسون؛ 90)
درهرصورت این ویژگی شخصیتی زنان و تأثیرپذیری آنان در مقابل پیامهای رسانهیی متناقض با اصول ارزشی جامعه، نباید فروپاشی فرهنگ و سوء استفادهء صاحبان رسانهها را موجب گردد.
نتیجهگیری و راهکارها
ارگانهایی که میتوانند موجبات عکس العمل مطلوب انسان و جامعه را در برخورد با تنشهای اطلاعاتی و یورش و خروش جریان اطلاعاتی تضمین کنند عبارتند از:
1- خانواده
2- نظام آموزشی
3- ارگانهای مذهبی و نهادهای تربیت اخلاقی و فرهنگی
4- ارگانهای قضایی
5- احزاب ودستجات کوچک و بزرگ سیاسی، فرهنگی، هنری ونظایرآن.
6- و اصولاً هر تشکل واجتماعی که دارای ضابطههای فکری والتزامات عملی برای اعضاء خود میباشد.(طباطبایی؛ 1384: 129)
نهادهایی که درفوق ذکر گردید بدون شک ابعاد شخصیتی انسان را از آوان کودکی تا دورههای آتی که شخص وارد نهادهای اجتماعی میشود شکل میدهند و پرورش نگرشها و باورهای فرد در هر یک از نهادهای یاد شده میتواند کنشها و واکنشهای فرد را درمواجهه با پیامهای رسانهیی برانگیزد.
بدون شک فردی که با چنین اندیشه و تربیتی درمعرض پدیدههای اطلاعاتی قرار میگیرد به نوعی در مقابل آنها واکسینه شده است و حداقل به تجزیه و تحلیل این پیامها میپردازد.
البته ناسپاسی است اگر از اثرات آموزشی و رشد و توسعهء اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی حاصل از عملکرد وسایل ارتباط جمعی را چشمپوشی نماییم. از همه مهمتر تأثیرات معجزهآسای افشاگریهای این وسایل در ابراز حقایق در برقراری عدالت اجتماعی و عوامل فساد در دولت و آگاهی مخاطبان درمورد کم وکیف جریانات داخلی و خارجی جوامع، درطول تاریخ بینظیر بوده است.
به ویژه در جوامعی چون افغانستان که یک جامعه کمسواد و به تعبیر مارشال مک لوهان دانشمند علم ارتباطات، یک جامعهء سرد میباشد این نقش باید برجستهتر باشد. با وصف این که درجامعه ما بیشترینه مخاطبان را زنانی تشکیل میدهند که از نعمت سواد و دانش بیبهرهاند و با جفای تاریخ ناخواسته در بسترجهل و ناآگاهی غلطیدهاند، مسئولیت رسانهها دشوارتر از سایر نهادهای جامعه است. چراکه تنها چشم امید زنان ما به ویژه آن عده که دیگر توان و فرصتی برای کسب علم و مهارتهای زندگی در اختیار ندارند به اطلاعات و آموزشهای رسانهیی دوخته شده است لذا نباید ظالمانه این فرصت را از آنان دریغ کرد.
در هرحال نمیتوان کوتاهی مراجع قانونی ودولتی را دراین امر نادیده انگاشت. چالشهای ذکرشده پیامد عدم ارایه یک راهبرد منظم وسیستماتیک برای کار فرهنگی و رسانهیی از سوی دولت است. نظارت دولت برفعالیتهای رسانهیی و تعیین حدودی برای نشر و پخش فرآوردههای وارداتی و تولیدی داخلی میتواند راهگشای حداقل برنامهریزی بلندمدت برای عملکرد اصولی وعدم تناقض پیامهای رسانهیی برای مخاطبان و جلوگیری از تجاری شدن این محصولات باشد. و در اخیر اینکه مدیریت رسانههای کشور باید با در نظرداشت قواعد و اصول مدیریتی توأم با تخصص حرفهیی ژورنالیزم بوده نظام ارزشی حاکم در جامعه و اخلاق حرفوی و تعهد وظیفوی فراموششان نشود.
پرواضح است که برای حفظ فرهنگ و ارزشها باید ملت و دولت با طرح برنامههای عملی و سیستم تدافعی، از بحران فرهنگی و هویتی که اکنون دامنگیر مغرب زمین شده است عبرت گرفته، این عقبمانی را نقطهء عطفی برای پیوند خوردن به مدنیت از دست رفته و آسیب دیدهیی بدانیم که کشورهای صنعتی جهان سالها قبل آن را قربانی نموده واکنون برآن حسرتوار مینگرند.
ومن الله توفیق
منابع ومآخذ
1- دادگران،سید محمد، مبانی ارتباطات جمعی، تهران: فیروزه ( 1385)
2- طباطبایی، صادق، طلوع ماهواره وافول فرهنگ، تهران: موسسه اطلاعات 1382
3- جعفری، اسدالله، مقاله «زنان درافغانستان؛ فرصتها، چالشها و راهکارها»، مجموعه مقالات همایش زنان در افغانستان، فرصتها، چالشها و راهکارها، جلد چهارم، قم: انتشارات بین المللی ترجمه و نشر المصطفی،1389
4- محبی، سیده فاطمه، مقاله " خانواده و رسانه" سایت اینترنتی باشگاه اندیشه
5- پستمن،نیل، تکنوپولی، ترجمه صادق طباطبایی، تهران: اطلاعات، 1381
6- ارونسون، الیوت، روانشناسی اجتماعی، ترجمه حسین شکرکن، تهران: انتشارات رشد، 1381
7- شجاعی، محمد صادق، " تحلیل روان شناختی آسیب های اجتماعی زنان در افغانستان"، مجموعه مقالات همایش زنان در افغانستان، فرصتها، چالشها و راهکارها، جلد چهارم، قم: انتشارات بین المللی ترجمه و نشر المصطفی،1389.
8- نوری، نجیب الله، "سلامت روانی زنان افغانستان"، مجموعه مقالات همایش زنان در افغانستان، فرصتها، چالشها و راهکارها، جلد چهارم، قم: انتشارات بین المللی ترجمه و نشر المصطفی،1389.
چکیده
جدا از تأثیرات مفید وتحولاتی که یک فنآوری جدید بر زندگی بشر میگذارد، برخی آثارمنفی و عواقب مخرب نیز، در پی ورود تکنولوژی دامن گیر جامعه میشود که ممکن این آثار و عواقب منفی از کارآیی آن بیشتر باشد. کریستین نیستروم، استاد دانشگاه نیویورک معتقداست باید به جای آنکه بپرسیم صنعت چه چیزی به ما میدهد باید پرسید صنعت جدید چه چیز از ما میستاند؟ شاید اگر بگوییم امروزه همه کشورها درمعرض هجوم امواج سیلابگون رسانههای جمعی قرارگرفتهاند و درحال دست و پازدن در این سیلابند سخن گزافی نگفته باشیم. آمارهای به دست آمده ازگوشه وکنار جهان شاهدی برحق بر این مدعاست.
ازآثار پژوهشی دانشمندان چنین برمیآید که رسانههایی چون تلویزیون، قدرت تمرکز را درانسانها کاهش داده، به طوری که عاجز از خواندن یک مطلب بوده و به دلیل عدم توانایی درک پیام نهفته درآن و ناتوانی درتحلیل واستنتاج عبارات، حوصله مطالعه را به مرور ازدست داده ومآلاً قدرت قرائت وکتابخوانی را ازدست میدهند و جالب اینکه اولین قربانی نظام تکنولوژی، کشور امریکاست. براساس آمار منتشره ازسوی کنگره آمریکا درسال 1984 ، 40 درصداز جوانان هفده سال و 44 درصد از بزرگسالان آن سرزمین کسانیاند که با داشتن تحصیلات متوسطه، قدرت فهم و درک یک کلام مکتوب را ندارند.(طباطبایی؛1384 :11)
بابررسی چنین آماری در زمینه تأثیرات رسانهها درهر جامعهیی خطرات استفاده از صنعت و تکنولوژی به اثبات میرسد که این خطرات زیانبار جبرانناپذیر است چرا که ارزشهای انسانی، باورها واعتقادات، نظام اخلاقی و نظام تفکر و شکل گیری اندیشه، شعور اجتماعی و فرهنگ و هنر به نازلترین حد خود تنزل کرده، ارتباطات عاطفی و اجتماعی به انزواهای فردی گراییده و نتیجه آن نیز جز سقوط فرهنگ وفروپاشی اجتماع چیز دیگر نخواهد بود، کما اینکه درحال حاضر این سقوط فرهنگی را درکشورهایی که سالها قبل از ما تکنولوژی را باتمام وجود پذیرا شدهاند شاهدیم.
مقدمه
افغانستان کشوری است که پس از سه دهه جنگ و ویرانی، فقر و مهاجرتهای اجباری و سیاست بازیهای داخلی و خارجی، اینک درفضایی دموکراسیگونه با آزادی بیان بیحد و حصر- که شاید درجهان ومنطقه نظیر نداشته باشد- حضور بیسابقهء رسانهها را شاهد است. رسانههایی که بدون پشت سرگذاشتن دوران تکامل تاریخی به یکباره با امواجی از تبلیغات سیاسی و تجاری سربرآوردهاند و بدون تحقیق درجامعه و درک نیازافراد و بهرهگیری از مشاوران روانشناس و جامعه شناسان دلسوز به پخش فرآوردههای ضد ونقیض میپردازند. دراین میان بیشترینه مخاطبان رسانهها را زنان وکودکانی تشکیل میدهد که زمان بیشتری برای ارتباط با رسانهها دراختیار دارند. با توجه به نقش غیرقابل انکار زنان درخانه و خانواده و جایگاه مقدس مادری از سویی و سرکوب شخصیت زن افغان درطول تاریخ بخصوص تاریخ سیاه طالبانی از سوی دیگر، تأثیر رسانهها روی این قشر میتواند برمهمترین رکن اجتماع که همان خانواده قلمداد میشود، تأثیرات درخورتوجهی داشته باشد.
کلید واژهها
رسانه، وسایل ارتباط جمعی، تکنوپولی.
تحلیل محتوای رسانهها درجامعه
درهرحال فرآوردههای رسانهیی در داخل افغانستان به نشریات چاپی و رسانههای شنیداری و دیداری برمیگردد. ما بدون گذراندن عصر روزنامهخوانی به عصر اینترنت قدم گذاشتهایم و در قرن حاضر کمتر کسی را میتوان یافت که برای رفع نیازاطلاعاتی خود به روزنامههای چاپی روی آورد چراکه به وسیله اینترنت هر نوع نیاز به اطلاعات را میتوان برآورده ساخت. از سوی دیگربه دلیل فقر آموزشی در کشور، آنچنان که باید مطالعه نشریات چاپی نهادینه نشده است. چالش دیگر فراروی نشریات چاپی وابستگی بیشتر آنها به احزاب وجناحهای سیاسی است که هریک درپی سیاست بازیهای خویشند.
رسانهء دیگری که در هر زمان و مکان دردسترس همگان قراردارد رادیو است، تنوع رادیوها درامواج فضا، سهولت دسترسی به آنها، پوشش نشراتی وسیع و مشغولیت تنها یک عضو حسی مخاطب – گوش – دربهرهگیری ازآن، از ویژگیهای بارز این نوع رسانه است. بنابراین افراد بدون محدودیت زمانی و مکانی فرصت شنیدن پیامهای رادیویی را دارند.
جدای از برخی رادیوهای خصوصی که آنها نیز همچون نشریات چاپی به احزاب وتشکلات سیاسی وابستهاند و استراتژیهای خاص خود را دارند، سایر رادیوها، جز اندک برنامههایی درحصهء دینی، اجتماعی، فرهنگی و علمی فرصت شنوندگان را با برنامههای سرگرمی و موسیقی، آنهم موسیقیهای بیمحتوایی که گاه جز تکرار و ابتذال و زیر سؤال بردن هنر زیبای موسیقی پیامی دیگر نمیتواند داشته باشد، هدر میدهند، غافل از این که نیاز خانوادههای امروز افغان بسیار فراتر ازینهاست.
واما فرآورده های تلویزیونی افغانستان را میتوان در دو قالب بررسی نمود:
1. فرآوردههای فرهنگی اجتماعی داخلی
2. فرآوردههای وارداتی خارجی که اغلب شامل فلمها وسریالهای تلویزیونی میباشد.
تولیدات فرهنگی اجتماعی داخلی که شامل برنامههای دینی، سریالها و فلمهای تولیدی، برنامههای کارشناسی، صحت وسلامتی میباشد، بعضاً دارای تأثیرات عمیق بوده، گاه درجهت احیای فرهنگ وعنعنات افغانها، آگاهی از مقولههای دینی، اثبات مسایل خرافی و حفظ اخوت بین مذاهب به مخاطبان خود دانش و بینش لازم داده آنها را برای درک بهتر مفهوم دین آماده میسازد.
یادآوری این نکته نیز لازم است که با توجه به عدم دسترسی خانوادهها به امکانات بهداشتی، برنامههایی نظیر دبستان بوعلی، مطب و... درارتقای آگاهی صحی وبهداشتی، پیشگیری از بیماریهای جسمی و روحی، استفاده از گیاهان دارویی و خواص محصولات طبیعی و اطلاعات بهداشتی در مورد کودکان، برحق مؤثربوده و از برنامههای علمی و عملی در زندگی خانوادههای افغان میباشد.
با وجود امکانات بسیاراندک و تجارب ناکافی بازهم افغانستان درسالهای اخیر تولیدات سینمایی و مستندی داشته است که با تأکید بر فرهنگ و رسوم مردم افغانستان، واقعیات تلخ زندگی آنها را در داخل وخارج از مرزهای کشوربه نمایش میگذارد و حتی برخی ازآنها همچون " سه نقطه " و" اسامه " درجشنواره های بینالمللی افتخاراتی را از آن خود کردهاند.
باوجود برنامههایی خاص برای قشر زنان، همچون برنامه بانو، آریانا در نیمه روز و برنامههایی از این دست که مسایل اساسی زندگی زنان را بررسی نموده و با ارایه راهحل برای مشکلات زندگی، روابط زناشویی و خانوادگی، مشورت لازم را به آنان میدهد. برخی برنامهها نیز برای آگاهی حقوقی زنان و با شعار رفع هرگونه تبعیض وخشونت علیه زنان تخصیص داده میشود که باگرفتن فندهای کلان ازسوی مؤسسات تمویل کننده اندی موفق ومؤثربودهاند.
نکتهء دیگر این است که هرچند در دنیای امروز، صحبت از برابری حقوق زن و مرد است، نه تنها در رسانههای افغانستان، بلکه در بیشتر رسانههای دنیا، نقش زنان کمرنگتر از مردان است و همواره نقشهایی دست دوم و دور از واقعیت دارند. روشن است قابلیتها و تواناییهای زن و مرد کاملا یکسان نیست، بلکه تفاوتهای طبیعی در توانمندیها و راههای فعلیت بخشیدن به آنها و در نتیجه تفاوتهایی در ناحیهء حقوق و تکالیف میان زن و مرد وجود دارد.
بحث دیگر انعکاس شخصیت فردی و خصوصیات فردی زنان و ایجاد الگوهای مطلوب است، آیا زنان به رشد عاطفی، اخلاقی و عقلانی دست یافتهاند ؟ آیا از نظر شخصیتی، خود رهبرند یا دیگران برای آنها الگوی رفتاری ارائه میكنند ؟
« بندورا» میگوید: ما قادریم با مشاهده شخص دیگری كه در حال اجرای عملی است رفتار جدیدی را یاد بگیریم و بعدها آنچه را كه دیدهایم ، اجراكنیم .(محبی؛ باشگاه اندیشه)
بنابراین رسانهها درجهت الگوسازی برای مخاطبان نقش ارزندهیی دارند اما این الگوسازی نباید برای همه اقشار وطبقات یکسان باشد.
رسانهها عاملی مهم در تکوین اجتماعی و توصیف نقشهای مختلف افراد درجامعهاند و معرفی هر یک ازاین نقشها بهگونه اغراقآمیز و نادرست اجحاف در حق آنان است. این بیعدالتی را درتوصیف و ارائه نقشهای زنان به وضوح شاهدیم. در بسیاری نقشها زنان موفق در عرصههای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی، یا مجرد و یا بیوه هستند واین امر نشاندهندهء آن است که زن موفق نمیتواند همزمان دارای جایگاه خانوادگی باشد.
یکی از دستآوردهای دولت بعد از سقوط طالبان، حضور فعال زنان درعرصههای اجتماعی و کارهای رسانهیی است که با وجود برخی مشکلات اجتماعی، بازهم زنان در رسانهها اشتغال دارند و به طبع تأثیر پیامهای رسانهیی در برنامههایی که خود زنان آنرا تهیه وگویندگی کرده باشند برقشر همجنس خودشان بیشترخواهد بود. لیکن این نقشها همواره دست دوم، تزیینی و تبلیغی- تجاری است.
دستهبندی دیگر که همانا محصولات فرهنگی وارداتی رسانهیی میباشد، چالش بسیارمهمی است که فراروی رسانهها قراردارد و به دلیل کمبود تولیدات داخلی، رسانهها مجبور به پذیرش محصولات وارداتیاند و این کالاهای وارداتی تأثیرگذاری فوق العاده مهم وگاه مخرب، بر روان افراد به خصوص زنان و خانوادهها دارند.
هر چند امروزه رسانهها با فرآوردههای رسانهیی خود برمقولهء جهانیشدن تأکید میکنند و گفتگوی تمدنها ونزدیکی فرهنگها را موجب شدهاند، اما این امر دال بر تسلیمپذیری بیچون و چرای فرهنگ درمقابل تکنولوژی نیست. دغدغهیی که پستمن دارد و آن، فریاد فرهنگها و ارزشهای انسانی است که در چنگال پیچ و مهرهها و نرم و سختافزارها، به اسارت درآمدهاند. اینجاست که باید سنن وآداب، عقاید و افسانهها، سیاست ومقررات وحتی مذهب برای بقای خود وارد نزاع شده، به مقاومت دست یازند.(پستمن؛1381: 2)
درچنین مواردی که تکنولوژی حاکم بلا منازع میگردد، بطور حتم فرهنگ، باورها وارزشهای جامعه رو به افول میرود بنابراین حداقل، باید مؤلفههایی برای ورود تکنولوژی در نظر گرفت و از روند فروپاشی فرهنگ جلوگیری کرد.
محصولات وارداتی تلویزونهای افغانستان را فلمها و سریالهای ایرانی و فلمهای ترجمه شدهء هندی، ترکی وغربی تشکیل میدهد و دربسا موارد کاملاً متفاوت ازفرهنگ و جامعهء افغانستان است.
دراین بین فلمها و سریالهای ایرانی به دلیل تقریب اشتراکات دینی و فرهنگی و برخی محصولات ترکی که به تقویت اعتقادات و باورها میپردازند بر سایرکالاهای رسانهیی وارداتی رجحان دارد.
اما در مورد تولیدات ایرانی، باید گفت با وجود فرهنگ مردسالاری وعدم تثبیت جایگاه زنان درجامعه، برخی فلمهای ایرانی درجهت تبلیغ زنسالاری، مشاجرههای زوجین، عشق، ازدواج و سرانجام طلاق و زندگی تجملاتی، دید کاملا متفاوتی به زنان وخانوادههای افغان میدهد که به جای مسایلی ازاین دست میتوان بر اصل تفاهم، دوستی و حسن خلق در زندگی خانوادگی تأکید نمود. (bashgaheandishe.com)
برخی محصولات وارداتی از کشور ترکیه نیز با تقویت باورها، تأثیرات عمیق اعتقادی بر روان زنان و خانوادهها داشته و با این فرمول که هرچه دراین جهان کشت کنی همان را درو خواهی کرد، تاحدی نگرشهای انسانی را دگرگون میسازد، اما در سایر موارد تولیدات ترکی پیامدی جز ترویج فحشا و پاشاندن نظام خانواده نخواهد داشت. بعضی از فرآوردههای وارداتی رسانهیی نیز از کشور هندوستان است که در آنها شخصیتها به دور از واقعیت عمل میکنند با داستان و سناریویی واحد.
درافغانستان که امروز کوشش میشود از رفع خشونت علیه زنان سخن گفته شود و سرمایههای هنگفتی صرف تبلیغ وتوجیه آن میشود، دربرخی سریالهای هندی و ترکی، خشونت زن علیه زن تبلیغ میشود واین عملی کاملا متناقض با راهبردهای ملی و بینالمللی است.
بنابراین نمیتوان تأثیرات ژرف پیامهای رسانهیی را بر این قشر نادیده گرفت و به قول الیور ارونسون روانشناس اجتماعی زنان در جامعه تسلیمتراز مردانند و در مورد مسایل کمتر دچار شک و تردید میشوند. بنابراین متقاعدشدن آنها نسبت به مردان آسانتر است. زنان بیشتر برای تسلیم وتمکین پاداش میگیرند تا برای ابراز وجود. هرچند این نتیجهگیری ممکن است اغراقآمیز باشد و از اذهان برتری گرایانه برآمده باشد.(ارونسون؛ 90)
درهرصورت این ویژگی شخصیتی زنان و تأثیرپذیری آنان در مقابل پیامهای رسانهیی متناقض با اصول ارزشی جامعه، نباید فروپاشی فرهنگ و سوء استفادهء صاحبان رسانهها را موجب گردد.
نتیجهگیری و راهکارها
ارگانهایی که میتوانند موجبات عکس العمل مطلوب انسان و جامعه را در برخورد با تنشهای اطلاعاتی و یورش و خروش جریان اطلاعاتی تضمین کنند عبارتند از:
1- خانواده
2- نظام آموزشی
3- ارگانهای مذهبی و نهادهای تربیت اخلاقی و فرهنگی
4- ارگانهای قضایی
5- احزاب ودستجات کوچک و بزرگ سیاسی، فرهنگی، هنری ونظایرآن.
6- و اصولاً هر تشکل واجتماعی که دارای ضابطههای فکری والتزامات عملی برای اعضاء خود میباشد.(طباطبایی؛ 1384: 129)
نهادهایی که درفوق ذکر گردید بدون شک ابعاد شخصیتی انسان را از آوان کودکی تا دورههای آتی که شخص وارد نهادهای اجتماعی میشود شکل میدهند و پرورش نگرشها و باورهای فرد در هر یک از نهادهای یاد شده میتواند کنشها و واکنشهای فرد را درمواجهه با پیامهای رسانهیی برانگیزد.
بدون شک فردی که با چنین اندیشه و تربیتی درمعرض پدیدههای اطلاعاتی قرار میگیرد به نوعی در مقابل آنها واکسینه شده است و حداقل به تجزیه و تحلیل این پیامها میپردازد.
البته ناسپاسی است اگر از اثرات آموزشی و رشد و توسعهء اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی حاصل از عملکرد وسایل ارتباط جمعی را چشمپوشی نماییم. از همه مهمتر تأثیرات معجزهآسای افشاگریهای این وسایل در ابراز حقایق در برقراری عدالت اجتماعی و عوامل فساد در دولت و آگاهی مخاطبان درمورد کم وکیف جریانات داخلی و خارجی جوامع، درطول تاریخ بینظیر بوده است.
به ویژه در جوامعی چون افغانستان که یک جامعه کمسواد و به تعبیر مارشال مک لوهان دانشمند علم ارتباطات، یک جامعهء سرد میباشد این نقش باید برجستهتر باشد. با وصف این که درجامعه ما بیشترینه مخاطبان را زنانی تشکیل میدهند که از نعمت سواد و دانش بیبهرهاند و با جفای تاریخ ناخواسته در بسترجهل و ناآگاهی غلطیدهاند، مسئولیت رسانهها دشوارتر از سایر نهادهای جامعه است. چراکه تنها چشم امید زنان ما به ویژه آن عده که دیگر توان و فرصتی برای کسب علم و مهارتهای زندگی در اختیار ندارند به اطلاعات و آموزشهای رسانهیی دوخته شده است لذا نباید ظالمانه این فرصت را از آنان دریغ کرد.
در هرحال نمیتوان کوتاهی مراجع قانونی ودولتی را دراین امر نادیده انگاشت. چالشهای ذکرشده پیامد عدم ارایه یک راهبرد منظم وسیستماتیک برای کار فرهنگی و رسانهیی از سوی دولت است. نظارت دولت برفعالیتهای رسانهیی و تعیین حدودی برای نشر و پخش فرآوردههای وارداتی و تولیدی داخلی میتواند راهگشای حداقل برنامهریزی بلندمدت برای عملکرد اصولی وعدم تناقض پیامهای رسانهیی برای مخاطبان و جلوگیری از تجاری شدن این محصولات باشد. و در اخیر اینکه مدیریت رسانههای کشور باید با در نظرداشت قواعد و اصول مدیریتی توأم با تخصص حرفهیی ژورنالیزم بوده نظام ارزشی حاکم در جامعه و اخلاق حرفوی و تعهد وظیفوی فراموششان نشود.
پرواضح است که برای حفظ فرهنگ و ارزشها باید ملت و دولت با طرح برنامههای عملی و سیستم تدافعی، از بحران فرهنگی و هویتی که اکنون دامنگیر مغرب زمین شده است عبرت گرفته، این عقبمانی را نقطهء عطفی برای پیوند خوردن به مدنیت از دست رفته و آسیب دیدهیی بدانیم که کشورهای صنعتی جهان سالها قبل آن را قربانی نموده واکنون برآن حسرتوار مینگرند.
ومن الله توفیق
منابع ومآخذ
1- دادگران،سید محمد، مبانی ارتباطات جمعی، تهران: فیروزه ( 1385)
2- طباطبایی، صادق، طلوع ماهواره وافول فرهنگ، تهران: موسسه اطلاعات 1382
3- جعفری، اسدالله، مقاله «زنان درافغانستان؛ فرصتها، چالشها و راهکارها»، مجموعه مقالات همایش زنان در افغانستان، فرصتها، چالشها و راهکارها، جلد چهارم، قم: انتشارات بین المللی ترجمه و نشر المصطفی،1389
4- محبی، سیده فاطمه، مقاله " خانواده و رسانه" سایت اینترنتی باشگاه اندیشه
5- پستمن،نیل، تکنوپولی، ترجمه صادق طباطبایی، تهران: اطلاعات، 1381
6- ارونسون، الیوت، روانشناسی اجتماعی، ترجمه حسین شکرکن، تهران: انتشارات رشد، 1381
7- شجاعی، محمد صادق، " تحلیل روان شناختی آسیب های اجتماعی زنان در افغانستان"، مجموعه مقالات همایش زنان در افغانستان، فرصتها، چالشها و راهکارها، جلد چهارم، قم: انتشارات بین المللی ترجمه و نشر المصطفی،1389.
8- نوری، نجیب الله، "سلامت روانی زنان افغانستان"، مجموعه مقالات همایش زنان در افغانستان، فرصتها، چالشها و راهکارها، جلد چهارم، قم: انتشارات بین المللی ترجمه و نشر المصطفی،1389.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر