۱۳۹۳ آبان ۱۲, دوشنبه

تأثیرات فرهنگی رسانه های افغانستان روی زنان وخانواده ها

 نویسنده: پوهنیارسهیلا عرفانی استاد پوهنځی ژورنالیزم

چکیده

   جدا از تأثیرات مفید وتحولاتی که یک فن­آوری جدید بر زندگی بشر می­گذارد، برخی آثارمنفی و عواقب مخرب نیز، در پی ورود تکنولوژی دامن­ گیر جامعه می­شود که ممکن این آثار و عواقب منفی از کارآیی آن بیشتر باشد. کریستین نیستروم، استاد دانشگاه نیویورک معتقداست باید به جای آن­که بپرسیم صنعت چه چیزی به ما می­دهد باید پرسید صنعت جدید چه چیز از ما می­ستاند؟ شاید اگر بگوییم امروزه همه کشورها درمعرض هجوم امواج سیلاب­گون رسانه­های جمعی قرارگرفته­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­اند و درحال دست و پازدن در این سیلابند سخن گزافی نگفته باشیم. آمارهای به دست آمده ازگوشه وکنار جهان شاهدی برحق بر این مدعاست.
ازآثار پژوهشی دانشمندان چنین برمی­آید که رسانه­هایی چون تلویزیون، قدرت تمرکز را درانسانها کاهش داده، به طوری که عاجز از خواندن یک مطلب بوده و به دلیل عدم توانایی درک پیام نهفته درآن و ناتوانی درتحلیل واستنتاج عبارات، حوصله مطالعه را به مرور ازدست داده ومآلاً قدرت قرائت وکتاب­خوانی را ازدست می­دهند و جالب این­که اولین قربانی نظام تکنولوژی، کشور امریکاست. براساس آمار منتشره ازسوی کنگره آمریکا درسال 1984 ، 40 درصداز جوانان هفده سال و 44 درصد از بزرگسالان آن سرزمین کسانی­اند که با داشتن تحصیلات متوسطه، قدرت فهم و درک یک کلام مکتوب را ندارند.(طباطبایی؛1384
:11)
بابررسی چنین آماری در زمینه تأثیرات رسانه­ها درهر جامعه­یی خطرات استفاده از صنعت و تکنولوژی به اثبات می­رسد که این خطرات زیان­بار جبران­ناپذیر است چرا که ارزش­های انسانی، باورها واعتقادات، نظام اخلاقی و نظام تفکر و شکل گیری اندیشه، شعور اجتماعی و فرهنگ و هنر به نازلترین حد خود تنزل کرده، ارتباط­ات عاطفی و اجتماعی به انزواهای فردی گراییده و نتیجه آن نیز جز سقوط فرهنگ وفروپاشی اجتماع چیز دیگر نخواهد بود، کما اینکه درحال حاضر این سقوط فرهنگی را درکشورهایی که سالها قبل از ما تکنولوژی را باتمام وجود پذیرا شده­اند شاهدیم.
مقدمه
  افغانستان کشوری است که پس از سه دهه جنگ و ویرانی، فقر و مهاجرت­های اجباری و سیاست بازی­های داخلی و خارجی، اینک درفضایی دموکراسی­گونه با آزادی بیان بی­حد و حصر- که شاید درجهان ومنطقه نظیر نداشته باشد- حضور بی­سابقهء رسانه­ها را شاهد است. رسانه­هایی که بدون پشت سرگذاشتن دوران تکامل تاریخی به یکباره با امواجی از تبلیغات سیاسی و تجاری سربرآورده­اند و بدون تحقیق درجامعه و درک نیازافراد و بهره­گیری از مشاوران روانشناس و جامعه شناسان دلسوز به پخش فرآورده­های  ضد ونقیض می­پردازند. دراین میان بیشترینه مخاطبان رسانه­ها را زنان وکودکانی تشکیل می­دهد که زمان بیشتری برای ارتباط با رسانه­ها دراختیار دارند. با توجه به نقش غیرقابل انکار زنان درخانه و خانواده و جایگاه مقدس مادری از سویی و سرکوب شخصیت زن افغان درطول تاریخ بخصوص تاریخ سیاه طالبانی از سوی دیگر، تأثیر رسانه­ها روی این قشر می­تواند برمهمترین رکن اجتماع که همان خانواده قلمداد می­شود، تأثیرات درخورتوجهی داشته باشد.
کلید واژه­ها
رسانه­، وسایل ارتباط جمعی، تکنوپولی.
تحلیل محتوای رسانه­ها درجامعه
   درهرحال فرآورده­های رسانه­یی در داخل افغانستان به نشریات چاپی و رسانه­های شنیداری و دیداری برمی­گردد. ما بدون گذراندن عصر روزنامه­خوانی به عصر اینترنت قدم گذاشته­ایم و در قرن حاضر کمتر کسی را می­توان یافت که برای رفع نیازاطلاعاتی خود به روزنامه­های چاپی روی آورد چراکه به وسیله اینترنت هر نوع نیاز به اطلاعات را می­توان برآورده ساخت. از سوی دیگربه دلیل فقر آموزشی در کشور، آن­چنان که باید مطالعه نشریات چاپی نهادینه نشده است. چالش دیگر فراروی نشریات چاپی وابستگی بیشتر آنها به احزاب وجناح­های سیاسی است که هریک درپی سیاست بازیهای خویشند.
  رسانهء دیگری که در هر زمان و مکان دردسترس همگان قراردارد رادیو است، تنوع رادیوها درامواج فضا، سهولت دسترسی به آنها، پوشش نشراتی وسیع و مشغولیت تنها یک عضو حسی مخاطب – گوش – دربهره­گیری ازآن، از ویژگیهای بارز این نوع رسانه است. بنابراین افراد بدون محدودیت زمانی  و مکانی فرصت شنیدن پیام­های رادیویی را دارند.
 جدای از برخی رادیوهای خصوصی که آنها نیز همچون نشریات چاپی به احزاب وتشکلات سیاسی وابسته­اند و استراتژیهای خاص خود را دارند، سایر رادیوها، جز اندک برنامه­هایی درحصهء دینی، اجتماعی، فرهنگی و علمی فرصت شنوندگان را با برنامه­های سرگرمی و موسیقی، آنهم موسیقی­های بی­محتوایی که گاه جز تکرار و ابتذال و زیر سؤال بردن هنر زیبای موسیقی پیامی دیگر نمی­تواند داشته باشد، هدر می­دهند، غافل از این که نیاز خانواده­های امروز افغان بسیار فراتر ازینهاست.
  واما فرآورده های تلویزیونی افغانستان را می­توان در دو قالب بررسی نمود:
1.  فرآورده­های فرهنگی اجتماعی داخلی
2.  فرآورده­های وارداتی خارجی که اغلب شامل فلم­ها وسریال­های تلویزیونی می­باشد.
تولیدات فرهنگی اجتماعی داخلی که شامل برنامه­های دینی، سریال­ها و فلم­های تولیدی، برنامه­های کارشناسی، صحت وسلامتی می­باشد، بعضاً دارای تأثیرات عمیق بوده، گاه درجهت احیای فرهنگ وعنعنات افغان­ها، آگاهی از مقوله­های دینی، اثبات مسایل خرافی و حفظ اخوت بین مذاهب به مخاطبان خود دانش و بینش لازم داده آنها را برای درک بهتر مفهوم دین آماده می­سازد.
    یادآوری این نکته نیز لازم است که با توجه به عدم دسترسی خانواده­ها به امکانات بهداشتی، برنامه­هایی نظیر دبستان بوعلی، مطب و... درارتقای آگاهی صحی وبهداشتی، پیش­گیری از بیماری­های جسمی و روحی، استفاده از گیاهان دارویی و خواص محصولات طبیعی و اطلاعات بهداشتی در مورد کودکان، برحق مؤثربوده و از برنامه­های علمی و عملی در زندگی خانواده­های افغان می­باشد.

    با وجود امکانات بسیاراندک و تجارب ناکافی بازهم افغانستان درسالهای اخیر تولیدات سینمایی و مستندی داشته است که با تأکید بر فرهنگ و رسوم مردم افغانستان، واقعیات تلخ زندگی آنها را در داخل وخارج از مرزهای کشوربه نمایش می­گذارد و حتی برخی ازآنها همچون " سه نقطه " و" اسامه " درجشنواره های بین­المللی افتخاراتی را از آن خود کرده­اند.

  باوجود برنامه­هایی خاص برای قشر زنان، همچون برنامه بانو، آریانا در نیمه روز و برنامه­هایی از این دست که مسایل اساسی زندگی زنان را بررسی نموده و با ارایه راه­حل برای مشکلات زندگی، روابط زناشویی و خانوادگی، مشورت لازم را به آنان می­دهد. برخی برنامه­ها نیز برای آگاهی حقوقی زنان و با شعار رفع هرگونه تبعیض وخشونت علیه زنان تخصیص داده می­شود که باگرفتن فندهای کلان ازسوی مؤسسات تمویل کننده اندی موفق ومؤثربوده­اند.

نکتهء دیگر این است که هرچند در دنیای امروز، صحبت از برابری حقوق زن و مرد است، نه تنها در رسانه­های افغانستان، بلکه در بیشتر رسانه­های دنیا، نقش زنان کمرنگ­تر از مردان است و همواره نقش­هایی دست دوم و دور از واقعیت دارند. روشن است قابلیت­ها و توانایی­های زن و مرد کاملا یکسان نیست، بلکه تفاوت­های طبیعی در توانمندی­ها و راه­های فعلیت بخشیدن به آن­ها و در نتیجه تفاوت­هایی در ناحیهء حقوق و تکالیف میان زن و مرد وجود دارد.

بحث دیگر انعکاس شخصیت فردی و خصوصیات فردی زنان و ایجاد الگوهای مطلوب است، آیا زنان به رشد عاطفی، اخلاقی و عقلانی دست یافته­اند ؟ آیا از نظر شخصیتی، خود رهبرند یا دیگران برای آنها الگوی رفتاری ارائه می­كنند ؟

« بندورا» می­گوید: ما قادریم با مشاهده شخص دیگری كه در حال اجرای عملی است رفتار جدیدی را یاد بگیریم و بعدها آنچه را كه دیده­ایم ، اجراكنیم .(محبی؛ باشگاه اندیشه)

 بنابراین رسانه­ها درجهت الگوسازی برای مخاطبان نقش ارزنده­یی دارند اما این الگوسازی نباید برای همه اقشار وطبقات یکسان باشد.

    رسانه­ها عاملی مهم در تکوین اجتماعی و توصیف نقش­های مختلف افراد درجامعه­اند و معرفی هر یک ازاین نقش­ها به­گونه اغراق­آمیز و نادرست  اجحاف در حق آنان است. این بی­عدالتی را درتوصیف و ارائه نقش­های زنان به وضوح شاهدیم. در بسیاری نقش­ها زنان موفق در عرصه­های سیاسی، فرهنگی و اجتماعی، یا مجرد و یا بیوه هستند واین امر نشان­دهندهء آن است که زن موفق نمی­تواند هم­زمان دارای جایگاه  خانوادگی باشد.

یکی از دست­آوردهای دولت بعد از سقوط طالبان، حضور فعال زنان درعرصه­های اجتماعی و کارهای رسانه­یی است که با وجود برخی مشکلات اجتماعی، بازهم زنان در رسانه­ها اشتغال دارند و به طبع تأثیر پیام­های رسانه­یی در برنامه­هایی که خود زنان آن­را تهیه وگویندگی کرده باشند برقشر هم­جنس خودشان  بیشترخواهد بود. لیکن این نقش­ها همواره دست دوم، تزیینی و تبلیغی- تجاری است.

دسته­بندی دیگر که همانا محصولات فرهنگی وارداتی رسانه­یی می­باشد، چالش بسیارمهمی است که فراروی رسانه­ها قراردارد و به دلیل کمبود تولیدات داخلی، رسانه­ها مجبور به پذیرش محصولات وارداتی­اند و این کالاهای وارداتی تأثیرگذاری فوق­ العاده مهم وگاه مخرب، بر روان افراد به خصوص زنان و خانواده­ها دارند.

هر چند امروزه رسانه­ها با فرآورده­های رسانه­یی خود برمقولهء جهانی­شدن تأکید می­کنند و گفتگوی تمدن­ها ونزدیکی فرهنگ­ها را موجب شده­اند، اما این امر دال بر تسلیم­پذیری بی­چون و چرای فرهنگ درمقابل تکنولوژی نیست. دغدغه­یی که پستمن دارد و آن، فریاد فرهنگ­ها و ارزش­های انسانی است که در چنگال پیچ و مهره­ها و نرم و سخت­افزارها، به اسارت درآمده­اند. اینجاست که باید سنن وآداب، عقاید و افسانه­ها، سیاست ومقررات وحتی مذهب برای بقای خود وارد نزاع شده، به مقاومت دست یازند.(پستمن؛1381: 2)

درچنین مواردی که تکنولوژی حاکم بلا منازع می­گردد، بطور حتم فرهنگ، باورها وارزش­های جامعه رو به افول می­رود بنابراین حداقل، باید مؤلفه­هایی برای ورود تکنولوژی در نظر گرفت و از روند فروپاشی فرهنگ جلوگیری کرد.

  محصولات وارداتی تلویزون­های افغانستان را فلم­ها و سریالهای ایرانی و فلم­های ترجمه شدهء هندی، ترکی وغربی تشکیل می­دهد و دربسا موارد کاملاً متفاوت ازفرهنگ و جامعهء افغانستان است.

دراین بین فلم­ها و سریال­های ایرانی به دلیل تقریب اشتراکات دینی و فرهنگی و برخی محصولات ترکی که به تقویت اعتقادات و باورها می­پردازند بر سایرکالاهای رسانه­یی وارداتی رجحان دارد.

اما در مورد تولیدات ایرانی، باید گفت با وجود فرهنگ مردسالاری وعدم تثبیت جایگاه زنان درجامعه، برخی فلم­های ایرانی درجهت تبلیغ زن­سالاری، مشاجره­های زوجین، عشق، ازدواج و سرانجام طلاق و زندگی تجملاتی، دید کاملا متفاوتی به زنان وخانواده­های افغان می­دهد که به جای مسایلی ازاین دست می­توان بر اصل تفاهم، دوستی و حسن خلق در زندگی خانوادگی تأکید نمود. (bashgaheandishe.com)

  برخی محصولات وارداتی از کشور ترکیه نیز با تقویت باورها، تأثیرات عمیق اعتقادی بر روان زنان و خانواده­ها داشته و با این فرمول که هرچه دراین جهان کشت کنی همان را درو خواهی کرد، تاحدی نگرش­های انسانی را دگرگون می­سازد، اما در سایر موارد تولیدات ترکی پیامدی جز ترویج فحشا و پاشاندن نظام خانواده نخواهد داشت. بعضی از فرآورده­های وارداتی رسانه­یی نیز از کشور هندوستان است که در آنها شخصیت­ها به دور از واقعیت عمل می­کنند با داستان و سناریویی واحد.

درافغانستان که امروز کوشش می­شود از رفع خشونت علیه زنان سخن گفته شود و سرمایه­های هنگفتی صرف تبلیغ وتوجیه آن می­شود، دربرخی سریال­های هندی و ترکی، خشونت زن علیه زن تبلیغ می­شود واین عملی کاملا متناقض با راهبردهای ملی و بین­المللی است.

  بنابراین نمی­توان تأثیرات ژرف پیام­های رسانه­یی را بر این قشر نادیده گرفت و به قول الیور ارونسون روانشناس اجتماعی زنان در جامعه تسلیم­تراز مردانند و در مورد مسایل کمتر دچار شک و تردید می­شوند. بنابراین متقاعدشدن آنها نسبت به مردان آسانتر است. زنان بیشتر برای تسلیم وتمکین پاداش می­گیرند تا برای ابراز وجود. هرچند این نتیجه­گیری ممکن است اغراق­آمیز باشد و از اذهان برتری گرایانه برآمده باشد.(ارونسون؛ 90)

درهرصورت این ویژگی شخصیتی زنان و تأثیرپذیری آنان در مقابل پیام­های رسانه­یی متناقض با اصول ارزشی جامعه، نباید فروپاشی فرهنگ و سوء استفادهء صاحبان رسانه­ها را موجب گردد.

نتیجه­گیری و راهکارها

   ارگانهایی که می­توانند موجبات عکس العمل مطلوب انسان و جامعه را در برخورد با تنش­های اطلاعاتی و یورش و خروش جریان اطلاعاتی تضمین کنند عبارتند از:

1-  خانواده

2-  نظام آموزشی

3-  ارگان­های مذهبی و نهادهای تربیت اخلاقی و فرهنگی

4-  ارگان­های قضایی

5-  احزاب ودستجات کوچک و بزرگ سیاسی، فرهنگی، هنری ونظایرآن.

6-  و اصولاً هر تشکل واجتماعی که دارای ضابطه­های فکری والتزامات عملی برای اعضاء خود می­باشد.(طباطبایی؛ 1384: 129)

نهادهایی که درفوق ذکر گردید بدون شک ابعاد شخصیتی انسان را از آوان کودکی  تا دوره­های آتی که شخص وارد نهادهای اجتماعی می­شود شکل می­دهند و پرورش نگرش­ها و باورهای فرد در هر یک از نهادهای یاد شده می­تواند کنش­ها و واکنش­های فرد را درمواجهه با پیام­های رسانه­یی برانگیزد.

  بدون شک فردی که با چنین اندیشه و تربیتی درمعرض پدیده­های اطلاعاتی قرار می­گیرد به نوعی در مقابل آنها واکسینه شده است و حداقل به تجزیه و تحلیل این پیام­ها می­پردازد.

البته ناسپاسی است اگر از اثرات آموزشی و رشد و توسعهء اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی حاصل از عملکرد وسایل ارتباط جمعی را چشم­پوشی نماییم. از همه مهمتر تأثیرات معجزه­آسای افشاگریهای این وسایل در ابراز حقایق در برقراری عدالت اجتماعی و عوامل فساد در دولت و آگاهی مخاطبان درمورد کم وکیف جریانات داخلی و خارجی جوامع، درطول تاریخ بی­نظیر بوده است.

به ویژه در جوامعی چون افغانستان که یک جامعه کم­سواد و به تعبیر مارشال مک لوهان دانشمند علم ارتباطات، یک جامعهء سرد می­باشد این نقش باید برجسته­تر باشد. با وصف این که درجامعه ما بیشترینه مخاطبان را زنانی تشکیل می­دهند که از نعمت سواد و دانش بی­بهره­اند و با جفای تاریخ ناخواسته  در بسترجهل و ناآگاهی غلطیده­اند، مسئولیت رسانه­ها دشوارتر از سایر نهادهای جامعه است. چراکه تنها چشم امید زنان ما به ویژه آن عده که دیگر توان و فرصتی برای کسب علم و مهارتهای زندگی در اختیار ندارند به اطلاعات و آموزش­های رسانه­یی دوخته شده است لذا نباید ظالمانه این فرصت را از آنان دریغ کرد.

در هرحال نمی­توان کوتاهی مراجع قانونی ودولتی را دراین امر نادیده انگاشت. چالشهای ذکرشده پیامد عدم ارایه یک راهبرد منظم وسیستماتیک برای کار فرهنگی و رسانه­یی از سوی دولت است. نظارت دولت برفعالیت­های رسانه­یی و تعیین حدودی برای نشر و پخش فرآورده­های وارداتی و تولیدی داخلی می­تواند راه­گشای حداقل برنامه­ریزی بلندمدت برای عملکرد اصولی وعدم تناقض پیام­های رسانه­یی برای مخاطبان و جلوگیری از تجاری شدن این محصولات باشد. و در اخیر اینکه مدیریت رسانه­های کشور باید با در نظرداشت قواعد و اصول مدیریتی توأم با تخصص حرفه­یی ژورنالیزم بوده نظام ارزشی حاکم در جامعه و اخلاق حرفوی و تعهد وظیفوی فراموش­شان نشود.

پرواضح است که برای حفظ فرهنگ و ارزشها باید ملت و دولت با طرح برنامه­های عملی و سیستم تدافعی، از بحران فرهنگی و هویتی که اکنون دامن­گیر مغرب زمین شده است عبرت گرفته، این عقب­مانی را نقطهء عطفی برای پیوند خوردن به مدنیت از دست رفته و آسیب دیده­یی بدانیم که کشورهای صنعتی جهان سالها قبل آن را قربانی نموده واکنون برآن حسرت­وار می­نگرند.

                                                                                                    

ومن الله توفیق

منابع ومآخذ

1-    دادگران،سید محمد، مبانی ارتباطات جمعی، تهران: فیروزه ( 1385)

2-     طباطبایی، صادق، طلوع ماهواره وافول فرهنگ، تهران: موسسه اطلاعات 1382

3-     جعفری، اسدالله، مقاله «زنان درافغانستان؛ فرصتها، چالشها و راهکارها»، مجموعه مقالات همایش زنان در افغانستان، فرصتها، چالشها و راهکارها، جلد چهارم، قم: انتشارات بین المللی ترجمه و نشر المصطفی،1389

4-    محبی، سیده فاطمه، مقاله " خانواده و رسانه" سایت اینترنتی باشگاه اندیشه

5-     پستمن،نیل، تکنوپولی، ترجمه صادق طباطبایی، تهران: اطلاعات، 1381

6-    ارونسون، الیوت، روانشناسی اجتماعی، ترجمه حسین شکرکن، تهران: انتشارات رشد، 1381

7-    شجاعی، محمد صادق، " تحلیل روان شناختی آسیب های اجتماعی زنان در افغانستان"، مجموعه مقالات همایش زنان در افغانستان، فرصتها، چالشها و راهکارها، جلد چهارم، قم: انتشارات بین المللی ترجمه و نشر المصطفی،1389.

8-    نوری، نجیب الله، "سلامت روانی زنان افغانستان"، مجموعه مقالات همایش زنان در افغانستان، فرصتها، چالشها و راهکارها، جلد چهارم، قم: انتشارات بین المللی ترجمه و نشر المصطفی،1389.



هیچ نظری موجود نیست: